خیل

خیلی سخته...

دلت بودنش روبخواد...

وقتی داری به نبودنش عادت میکنی...

.

.

.

.

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....

.

.

.

.


این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .

اما . . .

من جلوی دهانش را میگیرم

وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!

آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!!!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : " خوبم "…

.
.
.
.
رفــــیــق !!

پـیـراهــَــنـــمــ را بــــِــزטּ بـآلـــآ !!


كـــَمـــَــرَمـــ را دیـــدے ؟؟


نـــترس ، چیـزے نیــســـتـــ !!


ایــטּ هــا فــَــقــَــط جـآے خـــَـنــجــَـرَنـــد !!


مــــטּ نــفــَــهـمیــدمــ در رفـــــآقــــَـتـــ چــــﮧ شـــد ؟؟ !!


وَلــــــــﮯ ؛ تــــــو مــُــواظـــبـــــ بــــآش .. !!

.
.
.
.
.
کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....
.
.
.
.
.
کــمی عـوض شدم .
دیـگـر از خــداحـافظی ها غـمگین نــمیشوم .
به کـسی تــکــیه نـمیـکنم .
از کـسی انــتظار مـحبت نــدارم .
خودم بــوسه میـزنم بر دسـتانم .
ســر به زانـو هایم مـیگذارم و سـنگ صـبور خـودم
مـیشوم .
نـگران خـودم مـیشوم .
بـرای خــودم هـدیه مـیخرم .
با خـودم سـاعت ... هـا حـرف مـیزنم در دنـیای خـودم .
کـسی حـق ورود نـدارد جـز خــودم ...

.
.
.
.
.
نمیـבآنـے چقَـבر سَــخـت اَست !؟

ک مَـטּ بآ غَـم قَلـم برבآرَم ...

بآ بُغض وآژـﮧ هآیـَم رآ اِنتخآب کُنـَم ...

بآ اَشک آنـهـآ رآ بـنـو یسـم ...

و تُو آنــهآ رآ بـآ خـَنـבه بـخـوآنـے ...

.
.
.
.
.
حالـــــــا حرفـــــــهايمان بمـــــــاند برای بعد؛
.
دلخوری هـــــــایمـــــــان،
.
دلـــــــتنگی هـــــــایمـــــــان،
.
و تمـــــــام اشکـــــــهای ماـن

فقط بگو :

با او چـــــــگونـــــــه ميگـــــــذرد؟
کــــــه با مـن نمی گذشت؟...
.
.
.
.
.
کسی که واقعادوست داره تواوج
اختلافات:
نه میره نه میذاره توبری...
شک نکن...
.
.
.
.
مدتهاست بی انکه باشی باتوزندگی کرده ام....
تلخ ترازاین؟
.
.
.
.
.
بهش گفتم نمیخوامت...
خندیدورفت...
تازه فهمیدم شوخیه من حرف دلش بود....
.
.
.
.
.
قلبم که میگیرد
لبخندمیزنم....!
این درده یادگاریه توست....
.
.
.
.
.
اغوش گرمم باش...
بذارفراموش کنم
لحظه هایی را
که ازدرد"بی کسی"لرزیدم...
.
.
.
.
.
دختر که باشی....
عاشق شوی چشم سفیدخطابت میکنند....
راست میگویند...
.
.
.
.
.
برهنه می آئیم....
برهنه میبوسیم....
برهنه میمیریم.......
بااین همه عریانی بازهم"قلب"کسی
پیدانیست....
.
.
.
.
.
انقدربه مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم...
هرگاه ازشادی ب هوابپرم:
زمین را از زیرپایم بکشند...
.
.
.
.
.

گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ….وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی...صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . ....